درس پنجم:

یادگیری لغت یکی از مهمترین مهارت های مورد نیاز برای فراگیری هر زبانی است. کتاب 504 یکی از بهترین مراجع یادگیری لغات پرتکرار زبان است و یادگیری ان کمک زیادی به زبان اموزان در آزمون های تخصصی مانند تافل، آیلس و کنکور زبان انگلیسی و ….. می کند. در این اموزش ها لغات به همراه مترادف و متضاد قرار داده شده است.
ما در لرنیش به شما آموزش گرامر زبان انگلیسی pdf، کلمات پرکاربرد انگلیسی، جمله سازی با کلمات انگلیسی، کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظ و بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی معرفی می کنیم.
tradition:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
سنت- رسم و رسوم- عرف | custom- habit- convention | _____ | /trəˈdɪʃ.ən/ |
.The tradition that the eldest son inherit the property
این رسم که بزرگترین پسر ملک رابه ارث می برد.
.By tradition it’s the bride’s parents who pay for the wedding
طبق سنت ، والدین عروس هستند که هزینه عروسی را پرداخت می کنند.
.Cultural traditions that date back many generation
سنت های فرهنگی که به نسل های زیادی بر می گردد.
.According to family tradition he must sing at his own wedding
طبق سنت خانواده او باید در عروسی خودش آواز بخواند.
rural:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
روستایی | pastoral- countryside | urban- civic | /ˈrʊr.əl/ |
.She liked it away from the noises of the city so, she moved into a rural town
او آن را دوست داشت دور از سر و صداهای شهر باشد بنابراین به یک شهر روستایی نقل مکان کرد.
.There had been a huge population drift from the rural areas to the towns and cities
جمعیت زیادی از مناطق روستایی به سمت شهرها رانده شده است.
burden:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
بار- مسئولیت- مسئولیت سنگین | load- burthen | offload- unload- discharge | /ˈbɜːr.dən/ |
.The burden of the country’s safety is in the hands of the President
مسئولیت امنیت کشور به عهده رئیس جمهور است.
.His family responsibilities had started to became a burden
مسئولیت های خانوادگی او تبدیل به یک بار سنگین شده بود.
.If things go wrong he will bear the burden of guilt
اگر اوضاع بد پیش بره او بار گناه را تحمل خواهد کرد.
campus:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
محوطه مدرسه یا دانشگاه- فضای باز | ____ | _____ | /ˈkæm.pəs/ |
.It was undoubtedly the largest high school campus I had ever seen
بدون شک بزرگترین محوطه دبیرستان که تا به حال دیده بودم.
.A beautiful campus in England
یک محوطه زیبا در انگلستان
.The campus was so wonderful I loved it there
محوطه بسیار شگفت انگیز بود که من آنجا را خیلی دوست داشتم.
majority:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
اکثریت- بیشینه | legal- age- generality- plurality | minority | /məˈdʒɑː.rə.t̬i/ |
.A majority of votes was needed for the bill to pass
برای تصویب لایحه رای اکثریت لازم بود.
.The majority of workers live on the amount of money they earn
اکثر کارگران زندگی را با مقدار پولی که بدسن می اوردند زندگی می کنند.
.In the city muslims are in the majority
در این شهر اکثریت مسلمان هستند.
assemble:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
جمع کردن- گرد اوردن- انباشتن | collect- gather | break up- dissipate – disperse | /əˈsem.bəl/ |
.She had assembled a collection of her favorite songs
او لیستی از آهنگ های مورد علاقه خود را جمع کرده بود.
.Please have the employees assemble in the area outside the building I will explain them some details
لطفاً کارمندان را در منطقه خارج از ساختمان جمع کنید. من به انها جزئیات را توضیح خواهم داد.
explore:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
کشف کردن- کاوش کردن- گشتن- بررسی کردن | investigate- research- examine- search | ____ | /ɪkˈsplɔːr/ |
.Venice is a wonderful city to explore
ونیز یک شهر شگفت انگیز برای گشتن است.
.The weather Bureau explored the effects of the rainy weather
هواشناسی اثرات هوای بارانی را بررسی کرد.
topic:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
عنوان- موضوع- مقوله | matter- subject- issue | _____ | /ˈtɑː.pɪk/ |
.The environment is a popular topic these days
این روزها محیط زیست موضوع محبوبی است
.The wedding has been the only topic of conservation for weeks
هفته هاست عروسی تنها موضوع صحبت بوده است.
debate:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
مذاکره- مباحثه- بحث | discussion- disputation | _____ | /dɪˈbeɪt/ |
.Last night’s debate on the Education Bill
بحث دیشب درباره لایحه آموزش و پرورش بود.
.We need more debate on the issue
ما نیاز به بحث بیشتر در مورد این موضوع داریم.
evade:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
فرار کردن- طفره رفتن- از سر باز کردن شانه خالی کردن | avoid- elude- escape | _____ | /ɪˈveɪd/ |
.He tried to evade the topic by changing the subject
او با عوض کردن موضوع از بحث طفره رفت.
.The minister evaded the question
وزیر از پاسخ به این سوال طفره رفت.
.I could tell that he was trying to evade the issue
من می توانستم بگویم که او در تلاش بود تا از این مسئله فرار کند.
probe:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
کاوش کردن- جستجو کردن- تحقیق کردن | investigate- examine | _____ | /proʊb/ |
.I don’t want to probe into your personal affairs
نمی خواهم در امور شخصی شما تحقیق کنم.
.The doctor probed the wound for signs of infection
دکتر، جراحت را برای یافتن نشانی از عفونت بررسی کرد.
reform:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
ترمیم کردن- اصلاح کردن | amend- improve | make worse | /rɪˈfɔːrm/ |
.His family have made every effort to reform him
خانواده او تمام تلاش خود را برای اصلاح او انجام داده اند.
.The Bill will reform the tax system
این لایحه سیستم مالیاتی را اصلاح می کند.
مطالب مرتبط:
بر چسب ها: