درس اول:

یادگیری لغت یکی از مهمترین مهارت های مورد نیاز برای فراگیری هر زبانی است. کتاب 504 یکی از بهترین مراجع یادگیری لغات پرتکرار زبان است و یادگیری ان کمک زیادی به زبان اموزان در آزمون های تخصصی مانند تافل، آیلس و کنکور زبان انگلیسی و ….. می کند. در این اموزش ها لغات به همراه مترادف و متضاد قرار داده شده است.
ما در لرنیش به شماآموزش گرامر زبان انگلیسی pdf، کلمات پرکاربرد انگلیسی، جمله سازی با کلمات انگلیسی، کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظ و بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی معرفی می کنیم.
abandon:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
ترک کردن- رها کردن | give up- leave | _____ | /əˈbandən/ |
.The officer refused to abandon his post
آن پلیس از ترک پست خودداری کرد.
.When Roy abandoned his family , The police went looking for him
وقتی او خانوادش را ترک کرد پلیس به جستجویش پرداخت.
.The captain gave the order to abandon ship
کاپیتان دستور داد تا کشتی را ترک کنند.
.After months of madness in the house, they decided to abandon the place and move back to Philadelphia
پس از ماهها جنون در خانه ، آنها تصمیم به ترک محل و بازگشت به فیلادلفیا گرفتند.
keen:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
تیز- تند- مایل- مشتاق | sharp – passionate- eager | dull | /kiːn/ |
.We’re very keen for him to succeed
ما بسیار مشتاق موفقیت او هستیم.
.He has a keen interest in current affairs
او علاقه زیادی به امور جاری دارد.
.Bill’s keen mind pleased all his teachers
ذهن مشتاق بیل معلمانش را راضی کرد.
Jealous:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
حسود | suspicious-envious | unenvious | /ˈdʒɛləs/ |
.I’m insanely jealous of people who have imaginations
من دیوانه وار نسبت به افرادی که تخیل دارند حسادت می کنم.
.She is jealous of her smart friends
او به دوستان با هوش اش احساس حسادت می کند.
tact:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
تدبیر- درایت | diplomacy- sensitivity | tactlessness | /takt/ |
.The office needs tact , sensitivity, and skills
این دفتر نیاز به تدبیر ، حساسیت و مهارت دارد.
.Even now, he admired the skill and tact with which the review was written
حتی الان ، او مهارت و تدبیری را که با آن نوشته شده است ، تحسین می کند.
.This kind of development work requires tact and cultural sensitivity
این نوع کار توسعه نیاز به تدبیر و حساسیت فرهنگی دارد.
oath:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
قسم- سوگند- پیمان | promise-swearing | ___ | /oʊθ/ |
.He must keep his oath
او باید به سوگندش عمل کند.
.We will understand that yesterday you raised your hand and took the oath
می فهمیم که دیروز دستت را بلند کردی و سوگند یاد کردی.
vacant:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
خالی | unoccupied -blank -not in use – empty | occupied – full | /ˈveɪkənt/ |
.There are a lot of vacant room in this hotel
در این هتل اتاق های خالی زیادی وجود دارد.
.Someone is planning to build a house on that vacant lot
کسی قصد دارد روی ان قطعه زمین خالی خانه بسازد.
Hardship:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
سختی- مشقت | difficultness | comfort- ease | /ˈhɑːrd.ʃɪp/ |
.Intolerable levels of hardship
سطح غیر قابل تحمل سختی ها.
.He had suffered through great hardship
او از درد بزرگی رنج میبرد.
Gallant:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
شجاع- دلیر- دلاور | brave- courageous | weakling – coward | /ˈɡæl.ənt/ |
.I’m ready to join their gallant team
من اماده ام تا به تیم شجاع آنها بپیوندم.
.Henry was in his twenties, was handsome and gallant
هنری در دهه بیست سالگی اش خوش تیپ و شجاع بود.
data:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
داده – اطلاعات | information- details | ___ | /ˈdeɪ.t̬ə/ |
.There is very little data available
اطلاعات بسیار کمی در دسترس است.
.Personal data is kept on the server
اطلاعات شخصی روی سرور نگهداری می شود.
Unaccustomed:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
غیر عادی – عادت نکرده | unadopted – unadjusted | unusual – adopted – adjusted | /ˌʌn.əˈkʌs.təmd/ |
.He is not unaccustomed to be alone
او به تنها بودن عادت ندارد.
.She was unaccustomed to problems
او به مشکلات عادت نکرده بود.
Bachelor:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
مرد مجرد- لیسانسیه | unmarried man | married man | /ˈbætʃ.əl.ər/ |
.She hold a bachelor’s degree from Harvard University
او دارای مدرک لیسانس از دانشگاه هاروارد است.
.In the movie, the married man was mistaken for a bachelor
در فیلم مرد متاهل به عنوان یک مجرد اشتباه گرفته شد.
Qualify:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
واجد شرایط شدن- صلاحیت داشتن | authorize | disqualify | /ˈkwɑː.lə.faɪ/ |
.They do not qualify for compensation payments
آنها واجد شرایط پرداخت غرامت نیستند.
.Mina qualify for the job
سارا برای شغل واجد شرایط است.
Corpse:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
جنازه- جسد | dead body | ___ | /kɔːrps/ |
.The corpse of a man lay there
جسد یک مرد در آنجا دراز کشیده بود.
.The corpse wasn’t recognizable
جسد قابل شناسایی نبود.
Unaccustomed:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
غیر عادی – عادت نکرده | unadopted – unadjusted | – adopted – adjusted |
ˌənəˈkəstəmd
|
.He was unaccustomed to fame
او با شهرت نامانوس بود.
.She was unaccustomed to problems
او به مشکلات عادت نکرده بود.
data:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
داده – اطلاعات | information- details | ___ |
ˈdatə,ˈdātə
|
.There is very little data available
اطلاعات بسیار کمی در دسترس است.
.Personal data is kept on the server
اطلاعات شخصی روی سرور نگهداری می شود.
keen:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
تیز- تند- مایل- مشتاق | passionate- eager |
dull | ˈēgər |
.We’re very keen for him to succeed
ما بسیار مشتاق موفقیت او هستیم.
.He has a keen interest in current affairs
او علاقه زیادی به امور جاری دارد.
.The butcher’s keen knife cut through the meat
چاقوی تیز قصاب گوشت را برید.
Jealous:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
حسود |
envious |
unenvious | ˈjeləs |
.I’m insanely jealous of people who have imaginations
من دیوانه وار نسبت به افرادی که تخیل دارند حسادت می کنم.
.She is jealous of her smart friends
او به دوستان با هوش اش احساس حسادت می کند.
Conceal:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
پنهان کردن، پوشاندن | hold back- hide | show- display | kənˈsēl |
.Love that they had to conceal from others
عشقی که مجبور بودند دیگران را پنهان کنند.
.However, this statistic conceals some wider problems
با این حال ، این آمار برخی از مشکلات گسترده تر را پنهان می کند.
Tact:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
تدبیر- درایت | diplomacyسیاست- sensitivityحساسیت | tactlessness | takt |
.The office needs tact , sensitivity, and skills of an unusual order
این دفتر نیاز به تدبیر ، حساسیت و مهارت یک نظم غیرمعمول دارد.
ما در لرنیش تلفظ صحیح کلمات انگلیسی و لیست لغات 504 با معنی pdf، کلمات پرکاربرد انگلیسی، دانلود لغات پرکاربرد انگلیسی همراه با تلفظ، جمله سازی با کلمات انگلیسی و همچنین بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی را به شما معرفی میکنیم.
.This kind of development work requires tact and cultural sensitivity
این نوع کار توسعه نیاز به تدبیر و حساسیت فرهنگی دارد.
Bachelor:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
مرد مجرد- لیسانس | unmarried man | married man | /ˈbætʃ.əl.ər/ |
.She hold a bachelor’s degree from Harvard University
او دارای مدرک لیسانس از دانشگاه هاروارد است.
.In the movie, the married man was mistaken for a bachelor
در فیلم مرد متاهل به عنوان یک مجرد اشتباه گرفته شد.
Oath:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
قسم- سوگند- پیمان | swearing | ___ | ōTH |
.He must keep his oath
او باید به سوگندش عمل کند.
Qualify:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
واجد شرایط شدن- صلاحیت داشتن
|
authorize | disqualify | ˈkwäləˌfī |
.They do not qualify for compensation payments
آنها واجد شرایط پرداخت غرامت نیستند.
.Mina qualify for the job
سارا برای شغل واجد شرایط است.
Hardship:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
سختی- مشقت | difficulty | ease |
ˈhärdˌSHip |
.Intolerable levels of hardship
سطح غیر قابل تحمل سختی ها.
.He had suffered through great hardship
او از درد بزرگی رنج میبرد.
بر چسب ها: