درس هشتم:

یادگیری لغت یکی از مهمترین مهارت های مورد نیاز برای فراگیری هر زبانی است. کتاب 504 یکی از بهترین مراجع یادگیری لغات پرتکرار زبان است و یادگیری ان کمک زیادی به زبان اموزان در آزمون های تخصصی مانند تافل، آیلس و کنکور زبان انگلیسی و ….. می کند. در این اموزش ها لغات به همراه مترادف و متضاد قرار داده شده است.
exaggerate:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
اغراق کردن- مبالغه کردن- گزافه گویی | amplify- overstate | understate | /ɪɡˈzædʒəreɪt/ |
.I couldn’t sleep for three days I’m not exaggerating
نمی توانم سه روز بخوابم. اغراق آمیز نمی کنم.
.He wasn’t trying to deceive you when he said that his was the best car in the world he was just exaggerating
زمانی که می گفت ماشینش بهترین ماشین دنیاست سعی نکرد شما را فریب دهد او فقط اغراق می کرد.
amateur:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
اماتور- غیر حرفه ای- بی تجربه- تازه وارد | nonprofessional- unskilled | skilled- professional | /ˈæm.ə.tʃər/ |
.After his song, Peter was told that he wasn’t good enough to be anything about an amateur
بعد از اواز خواندن به او گفته شد که او چیزی جز یک اماتور نیست.
.Compared to those guys, I’m an amateur
در مقایسه با آن بچه ها ، من یک تازه وارد هستم.
mediocre:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
معمولی- متوسط- حد وسط | average- middling | very good- great |
/ˌmiːdiˈoʊkər/ |
.I think the book was pretty mediocre
فکر می کنم کتاب بسیار متوسط بود.
.The team gave mediocre performance last night
این تیم شب گذشته عملکرد متوسطی داشت.
variety:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
متنوع- مختلف- گوناگون | difference- diversity – variation | _____ | /vəˈraɪəti/ |
.Visitors said they wanted greater variety and better quality at a reasonable price
بازدید کنندگان گفتند که آنها تنوع بیشتر و کیفیت بهتری را با قیمت مناسب می خواهند.
.The variety concert will include a host of artists and school bands
این کنسرت متنوع شامل گروهی از هنرمندان و باند های مدرسه خواهد بود.
.The lake has more than 20 varieties of fish
این دریاچه دارای 20 نوع ماهی متفاوت است.
ما در لرنیش به شما آموزش گرامر زبان انگلیسی pdf، کلمات پرکاربرد انگلیسی، جمله سازی با کلمات انگلیسی، کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظ و بهترین کتاب گرامر زبان انگلیسی معرفی می کنیم.
valid:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
معتبر- موثق- صحیح | official- effective- true | invalid- untrue | /ˈvælɪd/ |
..The drivers would also be expected to have a valid driver’s licence
انتظار می رود که رانندگان دارای گواهینامه رانندگی معتبر باشند.
.Police officers must have a valid reason for stopping motorists
افسران پلیس باید دلیل موجهی برای متوقف کردن رانندگان داشته باشند
survive:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
زنده ماندن- نجات یافتن | remain- live | _____ | /sərˈvaɪv/ |
.I’m sure she will survive this crisis
من مطمئن هستم که او از این بحران جان سالم به در می برد.
.He is survived by his wife Sue
او توسط همسرش سو زنده مانده است.
weird:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
عجیب و غریب – مرموز- اسرار امیز | strange- unusual- mysterious | usual- normal- common |
/wɪrd/ |
.I heard some kind of weird sound that came from the sea
من نوعی صدای عجیب و غریب شنیدم که از دریا بیرون می آمد.
.They sell all sorts of weird and wonderful products
آنها کالاهای عجیب و غریبی را می فروشند.
.The weather does seem to have become a little weird lately
هوا اخیراً کمی عجیب به نظر می رسد.
prominent:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
برجسته- والا- مشهور | well- known- famous | unnoticeable | /ˈprɑːmɪnənt/ |
.Her nose was quite prominent and she had small even teeth
بینی او کاملاً برجسته بود و حتی دندان های کوچک داشت.
.The statue was in a prominent position outside the railway station
این مجسمه در موقعیتی برجسته در خارج از ایستگاه راه آهن بود
security:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
امنیت- ایمنی | safety- protection- confidence | danger- risk- peril | /sɪˈkjʊrəti/ |
.They’re concerned about their security
آنها نگران امنیت خود هستند.
.We have been asked not to say anything for security reason
از ما خواسته شده است که به دلایل امنیتی چیزی نگوییم.
.The thief was caught on a security camera
سارق در دوربین امنیتی گرفته شد.
bulky:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
بزرگ- تنومند- چاق | large- big- massive | small- tiny | /ˈbʌlki/ |
.The boxes were bulky and difficult to move
جعبه ها حجیم بودند و جابجایی آنها دشوار بود.
.The men were carrying bulky packages under their arms
مردان در حال حمل بسته های بزرگ در زیر بازو خود بودند
.The room was full of bulky old furniture
اتاق پر از مبلمان قدیمی بزرگ بود
reluctant:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
بی میل- ناراضی- تمایل نداشتن | unwilling- hesitant | willing- inclined – keen | /rɪˈlʌktənt/ |
.Today, many ordinary people are still reluctant to talk about politics
امروز بسیاری از مردم عادی هنوز تمایلی به صحبت در مورد سیاست ندارند.
.He seemed somewhat reluctant to explain but finally did so
او به نظر می رسید چندین تمایلی به توضیح ندارد اما سرانجام توضیح داد.
.She was a reluctant participant
او یک شرکت کننده بی میلی بود.
obvious:
معنی | مترادف | متضاد | تلفظ |
واضح- اشکار- روشن | clear- evident | wague- unclear | /ˈɑːb.vi.əs/ |
.It might be obvious to you but isn’t to me
این ممکن است برای شما واضح باشد اما برای من اینگونه نیست.
.The fact that Darcy was a popular boy was obvious to all
این حقیقت که دارسی پسر محبوبی بود برای همه آشکار بود.
.The obvious thing is to speak her before you made a decision
چیزی که واضح است این است که قبل از تصمیم گیری با او صحبت کنید.
مطالب مفید برای مطالعه:
برچسب ها: