داستان های کوتاه انگلیسی | داستان دهم

ما در لرنیش داستان کوتاه انگلیسی ساده با ترجمه، داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط ، آموزش گرامر انگلیسی pdf ، لغات پرکاربرد زبان انگلیسی را به شما معرفی میکنیم.

.Peter was eight years old and he went to a school near his house

.He always went there and came on foot and he usually got back on time but last Friday he came home from school late

His mother was in the kitchen and she saw him and said to him ” Why are you late today, Peter?? “

Peter answered ” My teacher was angry and sent me to the headmaster after our lessons.”

His mother asked ” why did she send you to him? “

Peter said ” because she asked a question in the class and none of the children gave her the answer except me

His mother was angry and asked him ” but why did the teacher send you to the headmaster?? why didn’t she send all the other stupid children??

Peter said ” because her question was ” who put glue on my chair ??? “

پیتر هشت ساله بود و به مدرسه ای نزدیک خانه اش می رفت.

او همیشه پیاده به انجا می رفت و می امد و معمولا به موقع به خانه بر می گشت اما جمعه گذشته او از مدرسه دیر به خانه امد.

مادرش در اشپزخانه بود زمانی که او را دید پرسید ” چرا امروز دیر کردی، پیتر؟؟ “

پیتر پاسخ داد ” معلمم عصبانی بود و بعد از کلاس من را به دفتر مدیر فرستاد. “

مادر پرسید ” چرا او تو را به دفتر مدیر فرستاد؟ “

پیتر گفت ” چون او یک سوال پرسید و هیچکدام از بچه ها جز من جوابش را نداد. “

مادرش عصبانی بود و از او پرسید ” چرا او تو را به دفتر مدیر بفرستد؟؟ چرا دانش اموزان تنبل دیگر را نفرستاد؟؟ “

پیتر پاسخ داد ” چون سوالش این بود ” کی روی صندلی من چسب ریخته ؟؟؟ ”

مطالب مرتبط:

داستان کوتاه انگیسی هفتم

داستان کوتاه انگیسی چهارم

داستان کوتاه انگیسی سوم

بر چسب ها: